دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2654
تعداد نوشته ها : 2
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

نجاری خود را برای باز نشسته شدن آماده می کرد . او این موضوع را با شریک خود در میان گذاشت. شریک اش بسیار ناراحت شد و تلاش کرد که او را منصرف کند امّا نجار بر حرف اش و تصمیمی که گرفته بود پا فشاری کرد .سرانجام ، شریک او با تاسف با این در خواست موافقت کرد، اما از او درخواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را بر عهده  بگیرد .نجار در حالت رو در بایستی پذیرفت ، در حالی که دلش چندان به این کار خوشنود نبود و ساختن این خانه را بر خلاف خواست درونی اش پذیرفته بود . برای همین ، زود و به سرعت مواد اولیه را آماده کرد و به ساخت خانه مشغول شد  .نجار  ، ساخت خانه را زود به پایان برد و صاحب کار را از پایان پذیرفتن کار با خبر کرد  . شریکش برای دیدن آخرین کار او به آن جا آمد .شریک خردمند ، کلید را به دوست اش باز گرداند و گفت  : این خانه پیشکشی باشد از سوی من برای تو  ، به سبب این همه سال همکاری  !نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد  .در واقع اگر می دانست که قرار است خودش در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به کار می برد .

***********

این داستان ماست  ؛ ما زندگی مان را می سازیم ، هر روز که می گذرد .گاهی ما به آن چه می سازیم کم ترین  توجهی نداریم ، اما بر اثر شوک و پیشامد ی ناگهانی می فهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم  .اگر چنین تصوری داشته باشیم ، تمام کوشش  خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی مان  به کار ببریم .فرصت ها از دست می روند   و گاهی باز سازی آن چه که ساخته ایم ممکن نیست .شما نجار زندگی خود هستید  و هر روز چکشی است که بر میخی از زندگی تان می کوبید .مراقب و نگهبان سلامت خانه ای باشید که برای  زندگی  خود می سازید  .

فقط خود شما .... نه هیچ کس دیگر !!!

دسته ها :
جمعه دوم 12 1387

من به زودی می آیم

دسته ها :
شنبه نوزدهم 11 1387
X